چگونگی آفرینش انسان
خلقت انسان از جمله خلقت هایی است که آدمی را بسیار متعجّب کرده و او را در تفکر و تعمّق هر چه بیشتر پیرامون خلقت خود ، هدایت می سازد .
یکی از سوری که در قرآن از چگونگی خلقت این موجود پیچیده سخن به میان آورده است ، سوره سجده می باشد .
« ذلِكَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (سجده6) الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ (سجده7) ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ (سجده8) ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِیلاً ما تَشْكُرُونَ (سجده9) ؛
6- او خداوندى است كه از پنهان و آشكار با خبر است ، و شكست ناپذیر و مهربان است .
7- او همان كسى است كه هر چه را آفرید نیكو آفرید ، و آغاز آفرینش انسان را از گل قرار داد.
8- سپس نسل او را از عصارهاى از آب ناچیز و بى قدر خلق كرد .
9- بعد اندام او را موزون ساخت و از روح خویش در وى دمید و براى شما گوشها و چشمها و دلها قرار داد، اما كمتر شكر نعمتهاى او را بجاى مىآورید ! »
مراحل شگفتانگیز آفرینش انسان
آیات مورد بحث نخست ، اشاره و تأكیدى است بر بحث هاى توحیدى كه در چهار مرحله خلاصه مىشد (توحید خالقیت ، حاكمیت ، ولایت و ربوبیت) .
مىفرماید :" كسى كه با این صفات گفته شد ، او است خداوندى كه از نهان و آشكار با خبر است و شكست ناپذیر و مهربان است ؛ (ذلِكَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ) .
بدیهى است كسى كه مىخواهد تدبیر امور آسمان و زمین كند ، و حاكم بر آنها باشد ، و عهدهدار مقام ولایت و شفاعت و خلاقیت باشد ، باید از همه چیز، از پنهان و آشكار آگاه باشد كه بدون آگاهى و علم گسترده هیچ یك از این امور امكان پذیر نیست .
در عین حال چنین كسى باید " عزیز" ، (قدرتمند و شكست ناپذیر) باشد تا بتواند از پس انجام این كارهاى مهم برآید ، البته عزت و قدرتى توأم با رحیمیت و لطف ، نه توأم با خشونت !
آیه بعد اشارهاى به نظام احسن آفرینش به طور عموم ، و سرآغازى براى بیان خلقت انسان و مراحل تكامل او به طور خصوص می باشد ، آنجا که مىفرماید : " او همان كسى است كه هر چه را آفرید، نیكو آفرید ؛ (الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ) ."و به هر چیز آنچه نیاز داشت ، داد و به تعبیر دیگر بناى كاخ عظیم خلقت را بر" نظام احسن" یعنى بر چنان نظمى استوار كرد كه از آن كاملتر تصور نمىشد .
در میان همه موجودات پیوند و هماهنگى آفرید ، و به هر كدام آنچه را با زبانحال مىخواستند عطا فرمود .
اگر به وجود یك انسان نگاه كنیم و هر یك از دستگاههاى بدن او را در نظر بگیریم مىبینیم از نظر ساختمان، حجم، وضع سلولها، طرز كار آنها، درست آن گونه آفریده شده است كه بتواند وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد ، و در عین حال آن چنان ارتباط در میان اعضاء قرار داده كه همه بدون استثناء روى یكدیگر تأثیر داشته ، و از یكدیگر متأثّر مىشوند.
و درست همین معنى در جهان بزرگ با مخلوقات بسیار متنوع ، مخصوصاً در جهان موجودات زنده با آن سازمانهاى بسیار متفاوت ، حاكم است .
خلاصه آنکه :
دهندهاى كه به گل نكهت و به گل جان داد |
به هر كه آنچه سزا دید حكمتش آن داد! |
آرى او است كه انواع عطرهاى دلانگیز را به گلهاى گوناگون مىبخشد و او است كه به خاك و گل روح و جان مىدهد و از آن انسانى آزاده و با هوش مىسازد و نیز از همین خاك تیره گاه انواع گلها ، گاه انسان ، و گاه انواع موجودات دیگر مىآفریند ، و حتى خود خاك نیز در حد خود ، آنچه را باید داشته باشد دارا است .
بدیهى است كسى كه مىخواهد تدبیر امور آسمان و زمین كند ، و حاكم بر آنها باشد ، و عهدهدار مقام ولایت و شفاعت و خلاقیت باشد ، باید از همه چیز، از پنهان و آشكار آگاه باشد كه بدون آگاهى و علم گسترده هیچ یك از این امور امكان پذیر نیست. در عین حال چنین كسى باید " عزیز" ، (قدرتمند و شكست ناپذیر) باشد تا بتواند از پس انجام این كارهاى مهم برآید ، البته عزت و قدرتى توأم با رحیمیت و لطف ، نه توأم با خشونت!
خلقت انسان با موهبتی عظیم!
نظیر این سخن همان است كه در آیه 50 سوره طه از قول موسى و هارون مىخوانیم : « رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى؛ پروردگار ما همان كس است كه به هر موجودى آنچه را لازمه آفرینش او بود داد ، و سپس او را در تمام مراحل وجود رهبرى كرد .»
قرآن سپس با ذكر این مقدمه " آفاقى" وارد بحث " انفسى" مىشود و همانگونه كه در بحث آیات آفاقى از چند شاخه توحید سخن گفت در اینجا از چند موهبت بزرگ در مورد انسانها سخن مىگوید.
نخست مىفرماید : « خداوند آغاز آفرینش انسان را از گل قرار داد ؛ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ . »
تا هم عظمت و قدرت خود را نشان دهد كه آن چنان مخلوق برجستهاى را از چنین موجود ساده و كم ارزشى آفریده و آن " دلآویز" نقش را از " ماء و طینى" خلق كرده ، و هم به این انسان هشدار دهد كه تو از كجا آمدهاى و به كجا خواهى رفت .
پیدا است این آیه سخن از آفرینش" آدم" مىگوید ، نه همه انسانها ، چرا كه ادامه نسل او در آیه بعد مطرح است ، ولى ظاهر تعبیر آیه این است كه میان" آدم" و " گل" انواع دیگرى- آن هم انواعى بى شمار- از موجودات زنده فاصله نبوده ، بلكه آفرینش انسان بدون واسطه از گل صورت گرفته است .
این معنى با توجه به آیه 59 سوره آل عمران روشن تر مىشود ، آنجا كه مىفرماید : « إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ : آفرینش عیسى بدون وجود پدر ، چیز عجیبى نیست همانند آفرینش آدم است كه او را از خاك آفرید .»
و در سوره حجر آیه 26 مىفرماید : « وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ؛ ما انسان را از گل خشكیده كه از گل بد بوى آفریده شده بود ، گرفتیم .»
از مجموع آیات چنین استفاده مىشود كه آفرینش آدم به صورت یك خلقت مستقل ، از خاك و گل به وجود آمده است .
آیه بعد به آفرینش نسل انسان و چگونگى تولد فرزندان آدم در مراحل بعد اشاره كرده و مىگوید :« سپس خداوند نسل او را از عصارهاى از آب ناچیز و بى قدر قرار داد ؛ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ .»
" سلاله" در اصل به معنى عصاره و فشرده خالص هر چیز است و منظور از آن در اینجا ، نطفه آدمى است كه در حقیقت عصاره كل وجود او مىباشد ، و مبدء حیات و منشأ تولد فرزند و ادامه نسل است .
این آب كه ظاهراً آبى است بى ارزش و بى مقدار از نظر ساختمان و سلولهاى حیاتى شناور در آن، و همچنین تركیب مخصوص مایعى كه سلولها در آن شناورند بسیار ظریف و فوق العاده دقیق و پیچیده است و از نشانههاى عظمت پروردگار و علم و قدرت او محسوب مىشود و كلمه" مهین" كه به معنى ضعیف و حقیر و ناچیز است ، اشاره به وضع ظاهرى آن مىباشد و گر نه از اسرار آمیزترین موجودات است .
آیه بعد اشاره دارد به مراحل پیچیده تكامل انسان در عالم رحم ، و همچنین مراحلى كه آدم به هنگام آفرینش از خاك طى نمود ، مىفرماید : « سپس اندام انسان را موزون ساخت ؛ ثُمَّ سَوَّاهُ .»
« و از روح خویش در او دمید ! ؛ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ .»
« و براى شما گوش و چشمان و دلها قرار داد ؛ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ »
« اما كمتر شكر نعمتهاى او را بجا مىآورید ؛ قَلِیلًا ما تَشْكُرُونَ .»
در آیه 50 سوره طه از قول موسى و هارون مىخوانیم : « رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى؛ پروردگار ما همان كس است كه به هر موجودى آنچه را لازمه آفرینش او بود داد ، و سپس او را در تمام مراحل وجود رهبرى كرد»
ای انسان ! به رشد و تکاملت نگاهی کن !
" سواه " از ماده " تسویه " به معنى تكمیل كردن است ، و این اشاره به مجموع مراحلى است كه انسان از هنگامى كه به صورت نطفه است تا مرحلهاى كه تمام اعضاى بدن او آشكار مىگردد طى مىكند و همچنین مراحلى را كه آدم بعد از آفرینش از خاك تا به هنگام نفخ روح پیمود .
تعبیر به" نفخ" (دمیدن) كنایهاى است براى حلول روح در بدن آدمى ، گویى تشبیه به هوا و تنفس شده است ، هر چند نه این است و نه آن.و اگر گفته شود نطفه انسان از آغاز كه در رحم قرار مىگیرد و قبل از آن ، یك موجود زنده است ، بنا بر این نفخ روح چه معنى دارد؟
در پاسخ مىگوئیم : در آغاز كه نطفه منعقد مىشود تنها داراى یك نوع " حیات نباتى" است، یعنى فقط تغذیه و رشد و نمو دارد ، ولى از حس و حركت كه نشانه " حیات حیوانى" است و همچنین قوه ادراكات كه نشانه " حیات انسانى" است ، در آن خبرى نیست.
اما تكامل نطفه در رحم به مرحلهاى مىرسد كه شروع به حركت مىكند و تدریجاً قواى دیگر انسانى در آن زنده مىشود ، و این همان مرحلهاى است كه قرآن از آن تعبیر به نفخ روح مىكند .
اضافه " روح" به " خدا" به اصطلاح" اضافه تشریفى" است، یعنى یك روح گرانقدر و پر شرافت كه سزاوار است روح خدا نامیده شود در انسان دمیده شد ، و بیانگر این واقعیت است كه انسان گر چه از نظر " بعد مادى" از " خاك تیره" و یا " آب بى مقدارى" است ، ولى از نظر" بعد معنوى و روحانى" حامل " روح الهى" می باشد .
یك سوى وجود او به خاك منتهى مىشود، و سوى دیگرش به عرش پروردگار و به خاطر داشتن همین دو بعد ، قوس صعودى و نزولى و تكامل و انحطاط او فوق العاده وسیع است .
قرآن در آخرین مرحله كه پنجمین مرحله آفرینش انسان محسوب مىشود ، اشاره به نعمتهاى گوش و چشم و قلب كرده است ، البته منظور در اینجا خلقت این اعضاء نیست چرا كه این خلقت قبل از نفخ روح صورت مىگیرد ، بلكه منظور حس شنوایى و بینایى و درك و خرد است .
مهمترین حس ظاهری
و اگر از میان تمام حواس" ظاهر" و " باطن" تنها روى این سه تكیه كرده ، به خاطر این است كه مهمترین حس ظاهرى انسان كه رابطه نیرومندى میان او و جهان خارج بر قرار مىكند، گوش و چشم است ، گوش اصوات را درك مىكند و مخصوصاً تعلیم و تربیت وسیله آن انجام مىگیرد ، و چشم وسیله دیدن جهان خارج و صحنههاى مختلف این عالم است .
« فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً : همه فرشتگان براى آدم سجده كردند جز ابلیس ، گفت : آیا من براى موجودى سجده كنم كه از گل آفریده شده است؟»
مهمترین حس باطنی
نیروى عقل و خرد نیز مهمترین حس باطنى انسان و یا به تعبیر دیگر حكمران وجود بشر است.
جالب اینكه " افئدة" جمع " فؤاد" به معنى قلب است ، ولى مفهومى ظریفتر از آن نیز دارد . این كلمه معمولاً در جایى گفته مىشود كه " افروختگى" و " پختگى" در آن باشد !
به این ترتیب خداوند در این آیه ، مهمترین ابزار شناخت را در" ظاهر" و" باطن" وجود انسان بیان كرده است ، چرا كه علوم انسانى یا از طریق " تجربه" بدست مىآید و ابزار آن ، چشم و گوش است ، یا از طریق" تحلیلها و استدلالهاى عقلى" و وسیله آن ، عقل و خرد است كه در قرآن از آن به " افئده" تعبیر شده ، حتى درك هایى كه از طریق وحى یا اشراق و شهود بر قلب انسان صورت مىگیرد ، باز بوسیله همین" افئده" مىباشند .
اگر این ابزار شناخت از آدمى گرفته شود ، ارزش وجودى او تا سر حد یك مشت سنگ و خاك سقوط مىكند ، و به همین دلیل در پایان آیه مورد بحث ، انسانها را به مسأله شكرگزارى این نعمتهاى بزرگ توجه مىدهد و مىگوید : « كمتر شكر او را بجا مىآورید »، اشاره به اینكه هر قدر شكر این نعمتهاى بزرگ را بجا آورید ، باز هم كم است !
نتیجه گیری :
گرچه در آیات مختلف قرآن گاه سخن از آفرینش انسان از " گل" است (مانند آیات فوق) و مانند آنچه در داستان آدم و ابلیس در سوره اسراء آیه 61 آمده است : « فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً : همه فرشتگان براى آدم سجده كردند جز ابلیس ، گفت : آیا من براى موجودى سجده كنم كه از گل آفریده شده است؟» (سوره اسراء آیه 61).
و گاه سخن از آفرینش از" آب" به میان می آید ، مانند : « وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ » (انبیاء- 30).
ولى پیدا است كه همه اینها به یك مطلب باز مىگردد ، حتى در آنجا كه سخن از آفرینش آدم از" تراب" (خاك) است ، مانند ؛ « إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ » (آل عمران- 59) زیرا منظور ، خاك آمیخته به آب یعنى گل می باشد .
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منبع :
1- تفسیر نمونه ، ج17